loading...
فان 20
آخرین ارسال های انجمن
banoo بازدید : 184 1395/03/03 نظرات (0)
دور میشه و بارون خاطره هاشو یادت میاره… اون لحظه است که با خودت میگی….نمیخواستم بره ولی …رفت با بی رحمی تمام…نذاشتن بهش برسم…اونا ما رو از هم دور کردن…مگه چه گناهی کرده بودم که این اتفاق باید مصوب جداییم از عشقم میشد…
مغرور بودم…شیطون بودم…ولی بارون همه چیز رو خراب کرد… دیگه این دختری که زیر بارون وایساده من نیستم…چرا حالا که بارون خاطره ها رو به یادم میاره و زجرم میده…همیشه دله آسمون گرفته است…همیشه میباره…

دریافت رمان با لینک مستقیم:

Havaye2-Nafar

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟