loading...
فان 20
آخرین ارسال های انجمن
رضا بازدید : 241 1395/09/16 نظرات (0)

مجموعه ایی جدید و متنوع از انواع شعر طنز عاشقانه و اشعار زیبای طنز و خنده دار در رابطه با عشق و دوست داشتن را در این مطلب ملاحظه می فرمایید که مطالعه این اشعار طنز برای همه ما جالب و قابل توجه است.

masoud بازدید : 229 1395/05/26 نظرات (0)

 

تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم
کسی به فکر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم
من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم
درون سینه ما عشق یخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست
برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست

 

برید به ادامه مطلب

 

 

masoud بازدید : 233 1395/05/01 نظرات (0)

گویند صاحب دلی، وارد جمعی شد.

حاضرین همه او را شناختند و از او خواستند که پس از انجام کارهایش آنان را پندی گوید.

پذیرفت.

کارهایش که تمام شد همگی نشستند و چشم‌ها به سوی او بود.

مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت:

برای خواندن ادامه داستان به ادامه مطلب بروید

banoo بازدید : 241 1395/03/16 نظرات (0)

من پریا23ساله وعشقم فرهاد27 سال.


سال 88داشگاهی که دوست داشتم تورشته موردعلاقم قبول شدم 


.دانشگاه طباطبایی روانشناسی بالینی.



تااون روزسرم تودرس وکتاب بودوالبته تودوران دبیرستانم یه تصادف 



کردم که باعث شدچندتا جراحی داشته باشم وهمین باعث شده بود



بقیه در ادامه مطلب

banoo بازدید : 183 1395/03/03 نظرات (0)
نام رمان: رمان هوای دونفره
نویسنده: *shekoofe*
تعداد صفحات: 178
خلاصه ی داستان رمان هوای دونفره :
هوای من….هوای تو…هوای ما…هوایی که هر لحظه تو رو یادم میاره…بارون روی سرم میریزه و میگه: عشقت…نیمه ی گمشده ات اینه…اینه که هر لحظه داره ازت دور میشه…

 

 

banoo بازدید : 134 1395/02/20 نظرات (0)

سلام

حدود سیزده چهارده سالم بود که به عروسی دختر عمم دعوت شدیم.بعد از چند روز انتظار روز عروسی فرا رسید. البته این را یادآور کنم که  دراقوام ما رسم بر این هست که عروسی را به صورت مختلط برگذار می کنند.

روز عروسی بود که  دختر عمه ی کوچولوی من با رقص زیبای خود همه ی حاضرین را از زنهای فامیل گرفته تا مرد های فامیل از جمله من را شیفته ی خود کرده بود. اونوقت بود که یه حس غریب بهم دست داده بود و کارم شده بود تماشای (آرزو دخترعمم) البته آرزو اسم مستعاری هست که من برای اون انتخاب کردم.خلاصه از روز عروسی به بعد هر چی بیشتر میگذشت و من اونو میدیدم بیشتر شیفته ی زیبایی او میشدم.اونوقت اسم این احساسی که در من بوجود اومده بود را نمی دونستم چیه.از این اتفاق یکی دو سالی گذشت  و من روز به روز به اون بیشتر وابسته میشدم و اونوقت بود که فهمیدم زندگی بدون او برام مفهومی نداره و متوجه عشق خودم نسبت به او شدم.از اون به بعد منتظر آخر هفته ها می موندم که با خانواده به دیدن اونها بریم و من آرزو را ببینم.وقتی که اونجا میرفتیم و من اونو میدیم صورت زیبا و معصومانه ی او واز همه مهمتر نجابت او باعث میشد که جرات نگاه کردن به صورت زیبا آرزو را نداشتم و حتی بیشتر وقت ها جرات سلام کردن به اونو پیدا نمی کردم.هرچقدر آرزو بزرگتر میشد بر زیبایی های او افزوده میشد و من بیشتر عاشق او میشدم .این اتفاقات گذشت و گذشت تا این که…

Arman بازدید : 148 1395/01/10 نظرات (0)

با عشق توست که می پیوندم
به خدا، زمین، تاریخ، زمان،
آب، برگ، به کودکان آن گاه که می خندند،
به نان، دریا، صدف، کشتی
به ستاره ی شب آن گاه که دستبندش را به من می دهد،
به شعر که در آن خانه دارم و به زخم که در من لانه کرده.
تو سرزمین منی، تو به من هویت می دهی
آن که تو را دوست ندارد، بی وطن است.

ادامه شعر و متن ها در ادامه مطلب موجود است

Arman بازدید : 177 1395/01/09 نظرات (0)

⇩ ﺑـــــﻮى سیگار ﮔﺮِﻓﺘـــِـــہ ﺗــَــــــــﻤﺎﻡ ﺯِﻧﺪِﮔــﻴـــــﻢ ⇩

⇦ ﺗُــــﻮيى ڪِہ ﺑِﺨـــﺎﻃِـــﺮ ﻛِﺸﻴـــﺪَﻥ ﻳڪ قلیان...

ﺁﺳـــــِـــــﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑــِـــہ ﺯَﻣﻴــــــــــﻦ ﻣﻴـــــﺪﻭﺧﺘـــــــــے ... ⇨

↯ ﻧﻴﺴﺘــــــــــے تا ﺑِﺒﻴــــــــــنى ↯

Arman بازدید : 184 1395/01/05 نظرات (0)

اینجا مجازیه.....دل نبند....دل بستی دل بِکن....

ناراحتش کنی بلاک میشی به همین راحتی....

دو روز نباشی غریبه ها جاتو پر میکنن...با بقیه فرقی نداری پس بدون با بقیه ام مثل تو....

کسی از کار کسی سر در نمیاره....مخاطب خاص زیاده!!!

کافیه نباشی فقط....اینجا همه بی وفان مثل تورو زیاد دارن...لزومی نداره فقط با تو باشن....

هر روز ادم های جدید هم صحبت جدید....چرا باید با یه قدیمی صحبت کنن؟؟؟؟....

به اسم داداشی و ابجی خیلی ها از کنارت بردن...اینجا تو تنها نیستی که!!،

همه ادعا دارن...همه میخوان ادا عاشقا و با معرفتا درارن....اینجا قبرستونه عشقه دنبال عاشقی نگرد...:)

[...]

 

ahmad بازدید : 218 1394/05/10 نظرات (0)

یک استرالیایی با وجود سوختن صورت نامزدش اما با او ازدواج کرد و هم اکنون برای گذراندن ماه عسل در جزایر مالدیو به سر می برند.

 

 

 انتشار این خبر در شبکه های اجتماعی موجی از تحسین کاربران را به دنبال داشت.

“توریا” دختر استرالیایی که در مزون لباس فعالیت می کرد در آتش سوزی جنگل های استرالیا در سال ۲۰۱۱ میلادی، ۸۰ درصد از بدنش سوخت اما حدود ۱۰۰ عمل جراحی نتوانست چهره قبلی اش را برگرداند.

 

عاشق ترین مرد دنیا برای همسرش (عکس)

 

 

با این حال “مایکل هوسکین” تصمیم گرفت بدون توجه به چهره فعلی نامزدش، به رابطه عاطفی اش ادامه دهد و ازدواج کنند.

عاشق ترین مرد دنیا برای همسرش (عکس)

 

این مرد استرالیایی حتی از شغل خود در پلیس استرالیا هم استعفا داد و به کار کوچکی و ۴ ساعت کار در روز اکتفا کرد تا زمان بیشتری را در کنار همسرش باشد.

عاشق ترین مرد دنیا برای همسرش (عکس)

 

 

masoud بازدید : 212 1394/03/28 نظرات (0)

گفت : " عشق و عاشقی رو بی خیال ؛ بیا بازی کنیم...

 

 

 

بازی را تو انتخاب کن "

 

 

 

گفتم : قایم باشک

 

 

تو چشم بگذار

 

 

من لابه لای آغوشت پنهان می شوم...

 

 

 

" گفت نه !! "

 

 

 

گفتم : وسطی

 

 

من می نشینم وسط دلت

 

 

وبا هر بار تپیدنش،

 

 

از تو، بُــل که نه، جان می گیرم...

 

 

 

" گفت نه !! "

 

 

 

گفتم : اسم و فامیل

 

 

با "دال" باشد، لطفا

 

 

و هر چیز از اسم و فامیل و اشیا...

 

 

می شود " دوستت دارم "

 

 

 

" گفت نه !! "

 

 

 

گفتم : گرگم به هوا

 

 

من گرگی می شوم هوایی تو

 

 

رام رام

 

 

و از کنارت جم نمی خورم...

 

 

 

" گفت نه !! "

 

 

 

گفتم : عمو زنجیر باف

 

 

تو دروغ هایت را بباف ...

 

 

زنجیر هم به دست و پای من

 

 

و من عمری اسیرت می شوم...

 

 

 

" عصبانی شد و فریاد زد : " نه "

 

 

بچه شده ای ...

 

 

باید مثل بزرگترها بازی کنیم !!!

 

 

 

مثلا ...

 

 

 

" تو سَرت گرم خاطراتمان باشد... "

 

 

 

" و من تا جایی که می توانم دور می شوم "...

masoud بازدید : 219 1394/03/10 نظرات (0)

پیر مردی برای تعمیر موبایلش به تعمیر گاه رفت و خواست ک مشکل موبایلش را برطرف کند.
وقتی موبایل را چک کردند دیدند هیچ اثری از خرابی در آن نبود.
گفتند گوشی شما سالم است.
پیر مرد با ناراحتی تمام سوال کرد؟
پس چرا هیچ کدام از فرزندانم باهام تماس نمی گیرند؟!!!
صاحب مغازه با شنیدن این موضوع جا خورد و هیچ جوابی دراین مورد نداشت.
واقعا درد آور است...

thy بازدید : 204 1394/03/10 نظرات (0)

گیله مرد میگفت:خوشبختی حراج روزهای دنیاست
اینکه ما قدمی برنمی داریم و قیمتی بیشنهاد نمیکنیم داستان دیگریست..

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟