loading...
فان 20
آخرین ارسال های انجمن
thy بازدید : 299 1394/04/03 نظرات (0)

یکی از فانتزی هام اینه که تو دانشگاه عاشق یه دختره شم بعد برم خاستگاریش بعد از اینکه من رفتم یه تاجر اونو واسه پسرش خاستگاری کنه (بگو خب دیگه)

منم برم پیش پدرش قصم (غصم، قسم، غسم) بخورم که نمیذارم دخترتو بگیره،

بعد اون تحدید یا تهدید کنه که هیچ کاری نمیتونی بکنی.

منم حرصم بگیره برم پسررو با پدرش بگیرم زندانی کنم بعد اینکه رفتم گرفتمش با دختره برم آزادشون کنم

بعد پسره بگه نمیذارم آب خوش از گلوت پایین بره منم بگیرم بچسبونمش به دیوار بهش بگم اگه الان زنده ای صدقه سر مادر پیرته حالا هم هرری نبینمت.
خوب دوستان اشاره میکنن سوال داشتین که چطوری طرف رو زندانی میکنی؟؟؟
در جواب ؛اصلاً به من میخوره که بخام عاشق بشم؟؟؟ نه وجدانا سانتریفیوج تو حلق کاترین اشتون، به قیافم میخوره؟؟
سوالی که پیش میاد اینه که آیا امیدی به من هست؟؟؟

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟