loading...
فان 20
آخرین ارسال های انجمن
Unknown بازدید : 236 1395/07/17 نظرات (0)

اس ام اس | اس ام اس عاشقانه

چگونه می خواهی

دوستت دارم هایت را

باور کنم؟!

وقتی رد دندان های من را

گوشه ی شکلات هدیه ی تو

در روز عشاق می بیند ؟!

کاش می فهمیدی کاغذ کادو را

مخفیانه باز کرده ام …

||||||||||||||||||

من برف ندیده ام ،

خواهر و برادرم نیز برف ندیده اند ،

اما پدرمان آدم برفی بود

که در حسرت شال و کلاهی برایمان

قطره قطره آب شد .

||||||||||||||||||

صدای پاییز بود

و آغاز بستن پنجره ها

کوچه تنها می شد

با سوت های بی وقت عشق

و تدارکی ازلی

در کار بود

تا حادثه ی عشق

در برخوردی ساده

میان بادهای گیج پاییزی

چشمان ما را تر کند .

||||||||||||||||||

من

از میان واژه های زلال

دوستی را برگزیده ام

آنجا که

برف های تنهایی

آب می شوند

در صدای تابستانی

یک دوست .

||||||||||||||||||

این بزرگراه

تا انتهای جهان دوربرگردان ندارد

و تمام خروجی هایش

به دوراهی چشم های تو میرسد

که بمانم و دوستت بدارم

یا برگردم و دوستت بدارم …

||||||||||||||||||

امروز جهان تعطیل است

تو اما فکر می کنی

این یک پنجشبنه معمولی است

و تمام مردم دنیا با تو هم عقیده اند !

حق با شماست

اتفاق مهمی نیفتاده است

من برای تو دلتنگم

همین .

||||||||||||||||||

اول دریا آرام بود

و شب ها راه نمی رفت،

تا تو هوای شهر به سرت زد.

حالا هزار سال است

دریا گیج،

هی می رود

هی بر می گردد .

||||||||||||||||||

گوسفندهایم تمام شده‌اند

اما خوابم نمی‌برد

خوابم نمی‌برد

دلتنگم

اندازه یک گاو دلتنگم !

||||||||||||||||||

به دریا که نگاه می کنی محبوبم

دریا نیز به زیبایی تو نگاه می کند

نزدیکش نشو

می ترسم

به لحظه ای دستانش را باز کند

و تو را با خود ببرد .

||||||||||||||||||

ﺑﯿﺎ ﺑﻪ ﺻﺒﺢ ﺩﻝ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ

ﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﺑﻨﺪ ﮐﻼﻣﺖ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻋﺘﺎﺑﻢ ﮐﻦ

می‌ترسم از جمعیّت کلمه‌ها

که اطرافم راه می‌روند ،

نه شعر می‌شوند

و نه غذای خوشمزه‌ای برای ناهار .

می‌ترسم از ران‌های کوچک بلدرچین

بر سر در مغازه‌ها

و نگاه بی‌تفاوت عابران

به بوته‌های افسرده‌ی کرفس

در سه‌ماهه‌ی سیاه زمستان.

||||||||||||||||||

از آن همه اندوهی که در چمدانت گذاشته‌ای می‌ترسم .

کاش دزدی بیاید

و آن را ببرد

بعد هم عصبانی شود

در رودخانه‌ای ،

درّه‌ای

جایی

رهایش کند .

||||||||||||||||||

چمن‌ ها

آن‌قدر یکدست بودند

که دل هر حلزونی را می‌بردند

تو فیلسوفی هستی که در باغچه راه می‌روی

زنبورها را عاشق ‌تر می‌کنی

و شهدها را شیرین‌ تر

از پنجره که نگاهت می‌کنم

حواس مربای توت فرنگی هم پرت می‌شود .

||||||||||||||||||

احساس مسافری را دارم

که باید برود

و نمی داند به کجا ،

بلیت سفر به ناکجا را

من سال هاست در مشتم می فشرم

کجاست راننده ؟؟؟

||||||||||||||||||

شعر چیزی نیست

لحنِ گفتن “دوستت‌ می‌دارم”است

من

لال و کور و فلج و بی‌دست و پا شوم اگر

شعر نتوانم گفت شاید ،

اما

دوستت خواهم داشت حتماً .

||||||||||||||||||

خلال آخر کبریت را

باد

بگذار سیگارم را روشن کند

من آرزو به دلم

تو دیگر آزارم نده

در من

دیوانه ای ست

که سیگار می خواهد

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟