loading...
فان 20
آخرین ارسال های انجمن
majidf999 بازدید : 0 1394/02/02 نظرات (0)

عاقا با گودزيلامون (خواهرم) رفتيم خونه مامانبزرگم عرضم به حضورتون كه مامان من عروس بزرگ خانواده ست عموي ما به شوخي به خواهرم گفت پريا مامانت پير شده گودزيلا گفت نخير زن خودت پيره عموم گفت زن من دهه 60 مامانت دهه 40 گودزيلا هم يه نگاه عاقل اندر بزي بهش انداخت و گفت 60 از 40 بيشتره پس زن تو از مامانم خيلي پيرتره.
من:-&
مامانم :-))
عموم :-!
زن عموم كه پيره :-@

thy بازدید : 125 1394/01/31 نظرات (0)

بابام بهم میگه زمان ما بچه حق نداشت دست به کنترل بزنه
.
.
.
.
.
سه روز دارم قانعش میکنم که زمان شما کنترل نبود
میگه زر نزن احترام که بوده

soltan بازدید : 124 1394/01/24 نظرات (0)

این کبریتا رو دیدین پشتشون جدول سودوکو چاپ کردن؟
آقا ما دیروز یکی از اینا رو ورداشتیم داشتیم حل میکردیم!
امروز مامانم اومده میگه: مشکلی واست پیش اومده؟ میگم نه!
میگه عاشق شدی میگم نه! میگه افسردگی ای چیزی گرفتی؟ میگم نه مادر من چی شده مگه؟
میگه دیروز تو نخت بودم یه ساعت بود زل زده بودی به یه جعبه ی کبریت!!!
منو میگی :|

majidf999 بازدید : 0 1394/01/24 نظرات (0)

تخمه ژاپنى يه جورى در برابر شکسته شدن مقاومت ميکنه که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
انگار ناموسش با تاپ و شلوارک توشن

majidf999 بازدید : 0 1394/01/24 نظرات (0)

از وقـتـی بـابـا بـزرگـم رفـتـه نـهـضـت بـا سـوات شـده هـر وقـ خـوابـش نـمـیـبـره واسـه بـابـام پـیـام مـیـده مـن در غـمـم ، پـر از سـوز * * تـو زیـر پـتـو هـی بـگـوز o_0
تـــف بــه لـایـک ، واسـه یـه مـشـت لایـک آبـرو بـابـام رو بـردم ^_^

majidf999 بازدید : 166 1394/01/19 نظرات (0)

برادر زادم هزار تا حشره رو (مرده و زنده) مي كنه تو يه ظرف شيشه اي زنده هاشو اونقد اذيت ميكنه مي ميرن بعد با ماژيك رنگي رو بال اونا نقاشي ميكشه
اونوقت من هم سن اين بودم لاي يه كتاب كه از كتابخونه مدرسمون گرفتم يه حشره زرد(زنبور نبود كوچيكتر بود) ديدم تا فردا بعد از ظهرش هي احساس ميكردم يه حشره ته گلوم داره تكون ميخوره و ويزويز ميكنه
خدايي برادر زاده است داريممممممممم؟

majidf999 بازدید : 225 1394/01/18 نظرات (0)

چند وقت پیش مامانم از جلسه برگشت و خطاب به من گفت: وااااااایییی نعیمه نبودی اونجا ی بچه بود کپ بچگیای خودت تپلی مو فرفری قیافه تخس
ادم دوست داشت بگیرتش ی فس بزنتش انقد خوردنی بود

به مادر جان میگم: حالا چرا میخوای بزنیش بچرو
میگه اخه نمیدونی چقد شبیه تو بود که یاد بچگیات افتادم!!!!!!!!

اینا به همزادای منم رحم نمیکنن

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟