یکی از دانشجوها نامزد کرده این دختر خانوم به تعداد پاهای هزارپا دوست پسر داشتن یعنی پست عاشقانه میذاشت باید معما حل میکردی برای کی گذاشته الان !!!!! حالا برداشته
عکس خودشو نامزدشو گذاشته تو اینستا زیرش هم نوشته بود
امشب چه شبیست شب وصال است امشب بعد این همه سال زجر و تحمل سختی ما بهم رسیدم
حالا کامنتهای دوستان و هم اتاقی هاش
مریم:چی شد الان!؟
پریسا:یا خدا این یکی کیه دیگه؟!
لیلا:من نمیفهمم شوخی الان تو که دیشب برای دوتای دیگه گریه میکردی؟!
فاطمه:الان کی به کی شد؟!این ازدواج.بود یا دو مارتن
دوباره مریم:بچه ها قضیه جدیه؟!
سپهر:یعنی واقها تموم شد یا باز ادامه داره نیای فردا بگی اینم نشد
ستاره:تو که هفته پیش گفتی قرار هاتو با محمد گذاشتی این از کجا سبز شد؟!
علی:منظورت از زجر دقیقا چیه؟!والا ما تا تو رو دیدیم هر روز با رنگ لاکت پسر عوض کردی
همینجور کامنت بودحدود صد تا
مملکت نیست که چی بگم والا واقعا نمیدونم گریه داشت یا خنده اولش منم فکر میکردم به شوخی گفتن ولی واقعا همه تعجب زده بودن
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
اقا من به نتیجه رسیدم کلا درس نخونم سنگینترم! :|
بعد قرنی اومدم درس بخونم بلکه یه نمره ی ابرومند بگیرم اخرسالی دلم به یه نمره خوش باشه!!
هیچی دیگه خیلی شیک و مجلسی کتابو باز کردم که شیمی بخونم! :-!
رفته بودم تو بهر درسو حسابی تمرکز کرده بودم یدفه فکرم رفت تو هپروت!(حپروت,حپروط,هپروط هرچی حالا!!)
یدفه نمیدونم از کجا یه بیت شعر اومد به این شرح:(حالا وسط شیمی خوندن!)
نمک در آب بیند پنبه دانه بسی قدقد کند بس دانه دانه!
خودم که هیچ!
دلم به حال شاعر میسوزه!
بعد هی بگین بخون!!!
نظرتون چیه؟؟؟برم شیمی بخونم عایا؟؟
:||||