loading...
فان 20
آخرین ارسال های انجمن
masoud بازدید : 183 1394/07/11 نظرات (1)

یه بار رفتم دکتر،بم گفت وقتی ادرار میکنی سوزش داری؟؟؟
من همینجوری هاج ُ و واج نگاش می کردم،آقام بهم گفت: شاش شاش ...

elham2afm بازدید : 128 1394/05/10 نظرات (0)

دوستان من عاشق شدم

ببخشید ولی دیگه نمیتونم تحمل کنم

چن وختی هست اومدم تواین سایت و فعالیت میکنم

ولی همش بخاطره این بوده که عاشقه یکی از پسرای سایت شدم

شاید رازی نباشه ولی من دیگه نمیتونم تحمل کنم

دیگه  بسمه

عشقم ببخشید اگه نارحت شدی ولی من دوست دارم

حتی اگه تومنو دوس نداری

من عاشقه

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ستاد روحیه بخشی و سرکارگذاشتنه پسرای فان بیستنیشخند

thy بازدید : 194 1394/04/03 نظرات (0)

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم زردآلو رو باز میکردم مینداختم سطل آشغال!!!! هسته هاشو میشکستم میخوردم! !!
یادمه یبار ی پلاستیک پر از زردآلو رو ریختم سطل آشغال هسته هاشو خوردم!!!! اییییینقد چسبید که نگو!!!! ^_____^



چیه؟؟؟ بچه بودم خوب!!!! حالا خودتون خیلی خوب بودین؟ !؟!؟ :///

thy بازدید : 498 1394/04/03 نظرات (0)

اعتراف می کنم توی خونه ی قبلی مون که بودیم(رنگ دیوارش آبی بود )یه ذره نقاشی کردم برا اینکه ضایع نباشه با چسب و کاغذ ابی مخفیش کردم

thy بازدید : 162 1394/04/03 نظرات (0)

اعتراف میکنم : بچه که بودم هر موقع تومدرسه گرسنم میشد و همه خوراکی هامم خوده بودم میرفتم

به مدیر میگفتم مهدکودکیا گرسنشونه زنگو بزنید اونم گوش میکرد.

ی همچین بچه شکم دوستی بودم من:-)

thy بازدید : 218 1394/04/03 نظرات (0)

ببخشید ما جنوبیها با هم اعتراف میکنیم

تو ماه مبارک رمضان برای اینکه روزه بگیریم

شبها تا صبح اول سحر سرکار هستیم و کار میکنیم

بعد سحر هم میخوابیم تا عصری

نخند جات خنکه افتاب هم کاری بهت نداره
اگه راس میگین یک ساعت بیایین تو روز جلو افتاب وایسین

راستی سلام افتاب خانم برسونین یک ماهی دلتنگش میشیم

thy بازدید : 214 1394/04/03 نظرات (0)

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم از بس که موش وگربه نگاه میکردم دوس داشتم هر کاری که انجام میدادن منم انجام بدم..

ی روز وقتی دیدم فلفل میوفته تو بینی موش عطسه میکرد منم از کنجکاوی میخواستم ببینم منم مثه موش عطسه میکنم

خلاصه رفتم پودر فلفل سیاه رو بردم تو بینی ام گذاشتیم خدا به روزتان نیاره ب مدت نیم ساعت بینی ام سوووووخت و فقط داد میزدم و گریه میکردم و از همه بدتر عطسه نکردم:-(

thy بازدید : 115 1394/04/03 نظرات (0)

اعتراف میـــــــــکنم از وقتی عکس عباس مسقیمو دیدم / کلن اون مرد رویاها با شلوار کردیمو از دس دادم:(

باو این چ کاری بود خو/با شلوار کردی ک بهتره :|
حداقل یه رکابی گوجه ای میپوشیدی :|
اونم نمیتونستی؟ :|

thy بازدید : 153 1394/03/10 نظرات (0)

اعتراف میکنم بــَد تـَریـن دَرد بَـرایِ مـَن ...
.
.
.

.
.

.

دیـدَنِ اَشـکـآی مـادرمـهِ...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟